یك كسی گفت: من یك كسالتی داشتم- ظاهراً یرقان گرفته بود و كسانی كه یرقان می‌گیرند كبدشان حساس می‌شود و فقط باید شیر و شیر برنج بخورند، آن وقت چنین كسی یك اشتهای قوی پیدا می‌كند برای خوردن گوشت - گفت: اشتهای زیادی به گوشت پیدا كرده بودم، گفتم: یك لقمه گوشت به من بدهید!


گفتند: اگر ما به تو گوشت بدهیم؛ تو از بین خواهی رفت. گفت: بالاخره آهسته، بدون اینكه كسی بفهمد، محل گوشت كوبیده را پیدا كردم و از آن خوردم! تا خوردم، دل درد سختی گرفتم! طبیب آمد آهسته به اطرافیان من گفت: این مریض چه كار كرده كه در مخاطره افتاده است؟ گفتند: از خودش بپرس.

به طبیب گفتم: آقا من گوشت خورده‌ام. طبیب گفت: امیدی به درمانت نیست! ایشان به امام زمان (علیه السلام) متوسل می‌شود. گفت: همان شب دیدم یك شخص فوق‌العاده زیبارو با یك شخص دیگر كه چنگكی در دستش بود، وارد شدند.

این شخص حضرت ملك الموت (علیه السلام) بوده است و شخص زیبارو هم نماز اول وقتش- هر چه ملك الموت (علیه السلام) می‌خواست كه این چنگك را بیندازد و از نوك پنجه روح را بكشد، آن شخص زیبارو جلوی دست او را می‌گرفت! بالاخره مانع از قبض روح توسط ملك الموت (علیه السلام) شد. نماز اول وقت بین شما و مرگ شما شفاعت می‌كندمبادا از دست دهید.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :